موضوعات مرتبط: حرف های خوب، خوب ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:18 | نویسنده : جمشید |


موضوعات مرتبط: حرف های خوب، خوب ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, | 16:57 | نویسنده : جمشید |

از کشت زار نزدیک خانه عبور می کردم

مردی را دیدم سالخورده

بیلی بر دوش وکلاهی بر سر

سیاه رنگ بود

از این نمدی ها

و چکمه ای سیاه رنگ برپا

از میان گندم زار قدم برمیداشت

خوشه های طلایی قلم هایش را نوازش می کردند

صورتش خوش سیما و مهربان

وامان از این پینه ها

مگر می شود نگفت

پیش رفتم و احوالی پرسیدم

گفتم : خسته نباشید

گفت : خسته، بیکار است

پیشانی اش از لایه ای نمناک ، نمدار بود

عرق جبین بود

دست اش را تا پیشانی بالا آورد ولایه نمدار را برداشت و بر دست اش مالید

امان از این پینه ها مگر می شود نگفت

نشان از کار و تلاش و زحمت فراوان بود

جای شکرش باقی است

 هنوز هستم

قبراق و توانا

این را او گفت

وقتی از او پرسیدم: خسته نشدی؟

گفت: چطور؟

گفتم: از هستی ، از سختی

گفت: چون هستی هست هنوز هستم

قبراق و توانا

نه سخت نست

جای شکرش باقی است

دلم قرص شد و زانو هایم محکم

جهش کردم از جایم تا در نقطه ای دیگر آرام گرفتم

نسیم شروع به وزیدن گرفت

ومن گرفتم

مجال ماندن نبود

که دیدار تمام کردم

ولی زمزمه ام این بود:

خسته، بیکار است

و

چون هستی است هنوز هستم

قبراق و توانا

نه سخت نیست

جای شکرش باقی است

که هنوز هستم






موضوعات مرتبط: شعر ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394برچسب:, | 16:32 | نویسنده : جمشید |

 

زندگی برایم خوش است
گذر ایام هم خوب

از آن جهت که نگاه چشمان تو عشق را به من هدیه میکند

در آن سوی نگاهت محبت جا خوش کرده است

اما پنهان

کسی جز من نمی تواند آن را حس کند

کمی پایین تر از چشمان زیبایت،لبخندی زیباتر از آن مرا وادار به واکنش می کند

یعنی همان قانون نیوتن

هر عملی ، عکس العملی دارد                                                                               

این نقاشی ها هدیه نقاشی چیره دست

که زیبایی را در تو تمام کرده

و ستایش را برمن واجب

در پس این چهره ی با محبت

خستگی دوران و زحمت فراوان نهفته است

فهمیدن این راز ،چون از وجودت هستم سخت نیست

همه اینان به کنار

نام زیبای تو در دلم غوغا به پا می کند

مادر

سرشار از ملودی به نام باران

بارانی که نوازش می کند خاک را

وخاکی که پرورش می دهد دانه را

و دانه منم

خاک و بارانم تو

ومن وتو زیر چتر آسمانیم

در پناه خدا

واینچنین شد

که در میان همگان اسم تو رهبری کرد

پدر و فرزندان را هم سروری

احساس هستی می کنم وقتی سر بر بالینت میگذارم

وبه دیدار خاطرات تار کودکی ام میروم

وبه یاد می آورم

خنده هایم،گریه هایم ، و خنده های مادرانه ات را

که پدر را به ذوق می آورد برای محبت

و چه زود گذشت تولد

باران

خاک

دانه

و آسمان




موضوعات مرتبط: حرف های خوب، خوب ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394برچسب:, | 11:35 | نویسنده : جمشید |

 

مادرم كليد كاميابي من بود. او با همه‌ي وجودش به من ايمان داشت و من احساس مي‌كردم كسي را دارم كه برايش زندگي كنم؛ كسي كه نبايد نااميدش كنم.

توماس ادیسون


موضوعات مرتبط: حرف های خوب، خوب ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 فروردين 1394برچسب:, | 11:40 | نویسنده : جمشید |
  • در انجام کارها روی شیوه های خاص تاکید نکنید، شاید کسی بتوانداز مسیر کوتاه تر و بهتری شما را به مقصد برساند
  • توجه داشته باشید دانش وتجربه، هیچکدام به تنهایی رهگشا نیستند، مثل اکسیژن و هیدروژن که از ترکیب معینی از آنها هوای تنفس ما تامین می شود ، می توان با آمیختن دانش و تجربه، راهکارهای حیاتی و استثنایی خلق کرد.
  • بخاطر داشته باشید رعایت استانداردهای محیط کار در کارایی کارمندان موثر است.
  • با فرق گذاشتن بیهوده بین افراد گروه، انگیزه کاری آنها را ازبین نبرید.
  • از نظرخواهی و مشورت با افراد جوان ابایی نداشته باشید.
  • در صورت لزوم با قاطعیت "نه " بگویید
  • سعی کنید با اصول ساده روانشناسی آشنا شوید
  • حقوق کارمندان خود را به موقع پرداخت کنید تا دچار بی انگیزگی نشوند.                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                        
  •    منبع: نامشخص

موضوعات مرتبط: نکات دونستنی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 19 فروردين 1394برچسب:نکته, مدیریتی, | 11:23 | نویسنده : جمشید |


آب در رگ های کوزه خشکید

 

 

کوزه شکست

 

 

گلی پژمرد

 

 

 زمین ترکی خورد

 

 

چشمی گریست

 

 

و اشک ها آمد

 

 

تا زندگی برگشت

 

 

ولی افسوس که چشمی برای دیدن نبود

 

 

روشن دلی آمد

 

 

و باز خدا رنگ خود را نشان داد

 

 

بی رنگ

 

 

چشم شسته شد تا جور دیگری ببیند

 

 

زندگی پروبالی باز کرد

 

 

و

 

 

حضور حق نم نم گرفت

 

 

باران

 

 

چشم شاد شد

 

 

اندکی آرام گرفت

 

 

باز شد

 

 

تا می توانست شستشو کرد

 

 

اما

 

 

هیچوقت جور دیگری ندید

 

شعر: جمشید زیلاب پور

 

 


موضوعات مرتبط: شعر ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:روشن دلی, | 20:18 | نویسنده : جمشید |

روزگار با تمام بالا و پایین هایش بوی زندگی می دهد. برگ های سبز نشانه ی حیات و برگ های زرد نشانه ی امید به حیات است. وقتی کتاب خلقت نوشته می شدبرای کلاغ هم نقش مفیدی در نظر گرفته شد.برای علف هایی که ما هرز نامیدیم شان هم نقشی در نظر گرفته شد همانطور که برای ما به عنوان کمال خلقت این نقش در نظر گرفته شده ،زندگی یک سری نکته است. فاجعه در زندگی معنا ندارد در بدترین شرایط هم نور امید را می توان دید.

منبع: نامشخص



موضوعات مرتبط: حرف های خوب، خوب ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 16 فروردين 1394برچسب:, | 22:0 | نویسنده : جمشید |
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By RoozGozar.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس